.

.

فالوده شیرازی

رفتم درب فریزر رو باز کردم و یک کم گشتم. چشمم افتاد به یک بسته ای که روی آن نوشته بود فالوده شیرازی زعفرانی! دیگه تامل جایز نبود. بهتر از اون چیزی بود که توی ذهنم بود. به سرعت همونجا بسته رو از هم دریدم ولی کامل یخ زده. قاشق نمیره توش. الان نیم ساعته گذاشتمش جلوم دارم بهش نگاه میکنم تا یخش باز بشه. هی نوشته های روی بسته رو میخونم. از ظاهرش معلومه که خیلی خوشمزه س. کاری به جز این هم ندارم انجام بدم. گفتم بیام اینجا شما رو هم توی حس خودم شریک کنم.


پی نوشت : یک ایمیل آمد درباره ی دعای بچه ها! یکی ش یک مینیمال خیلی جالب بود :


خدایا دست شما درد نکند. ما شما را خیلی دوست داریم. (مینا امیری / 8 ساله)



بد نیست این را هم بگویم. خاله جان بنده کارمند بهزیستی است. جدیدا مسئول 11 بچه بی سرپرست شده که تحت تکفل بهزیستی هستند. فکر میکنم بزرگترینشان 3 ساله است. از لحاظ خوردن و پوشیدن انقدر خیر هست که چیزی کم ندارند ولی آنچه که تعریف میکند به شدت کمبود محبت دارند. همه ی پرستارانشان هم خانم هستند. میگفت اگر اتفاقی مردی با آنها دم خور شود و نازشان را بکشد، تا شب گریه و زاری دارند و بهانه ش رو میگیرند.

حمام رفتنشان هم با خیرین است. فکر نمیکنم بشود ولی دوست داشتم بروم بشورمشون ها!


این عکس رو هم ببینید.

نظرات 2 + ارسال نظر
Saba پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ق.ظ

boro beshoreshonnnnnnnnnnnnnn

khahesh mikonammmmmmmm

khahesh

tooooro khodaaa


boroooooo

negah kon mano

boro

bara savabesh ham ke nabashe

bara on hese khob
ke hadaghal yenafar
too donya pieda mishe ke bahinat ro begire
boro

میخوای بگی هیچکس نیست که بهانه م رو بگیره؟
یه شعری هست که میگه : از راست نرنجیم ولی ...
ببینم انقدر ادعای ادبیاتت میشه، بقیه ش رو حفظی؟ من الان یادم نمیاد.

الان که دارم فکر میکنم یهو میبریش حموم، همونجا میزنه زیر گریه! حالا بیا ثابت کن تقصیر تو نبوده.

تو پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

...
سلام...

علیک سلام توی عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد