.

.

وبلاگ جدید

دوستان ببینید این چطوره!

من واقعا دوست دارم که بیام و یه وبلاگ جدید با یه نفر که میشناسمش درست کنیم. اگر اون هم دوست داشته باشه، من رو خیلی خوشحال کرده.

با این توضیح که از تقریبا بیست روز دیگه به مدت حداقل شش ماه فقط دو روز در هفته به اینترنت دسترسی دارم ولی بهترین تلاشهایم را میکنم تا وبلاگ برای خودم و ایشون و دیگران خوشایند باشه.

به همینجا هم میشه یک دسترسی جدید اضافه کرد ولی فکر کردم چون همه ش به سلیقه من بوده، شاید یک چیز جدید دوست داشته باشند.

نظرات 27 + ارسال نظر
TOP CDs دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:42 ب.ظ

forush jadidtarin film va barname ha ba kamtarin gheimat.
Baraye daryaft list ba ma tamas begirid.
sell.cd4u@yahoo.com

من دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

یعنی با من نمیزنی این وبلاگ رو؟

مگر اینکه تو صبا باشی. فقط با اون وبلاگ میزنم. پیشنهاد دیگران رو اصلا بررسی نمیکنم.

تو سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

من حاضر نیستم...
اصلا هم اصرار نکن.... :))

نه یعنی هیچوقت یا فعلا الان زوده رابطه رو مثــــلثی کنیم؟! مثلثی که نه، چون اون یکی «من» هم هست، مربعی میشه!

من سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:08 ق.ظ

آخه بشر
پس چرا پست بی دلیل می گذاری اگه فقط با اون وبلاگ میزنی و پیشنهادات بقیه رو حتی بررسی هم نمی کنی؟
جوابت مثل بچه ها همراه با بغض بودا
زیادی احساساتی شدی- موضوع رو هم زیادی جدی گرفتی- به مخاطب خودت هم احترام نمی گذاری
عصبی نباش

به خدا اگه یه ذره عصبی باشم
گفتم بقیه ببینن متنش چطوریه! اصلاحش کنیم کمپین یه میلیون امضائه راه بندازیم بفرستیم واسه صبا! دقتت کجا رفته؟
بعدش هم چرا راهنمایی ضد و نقیض میکنی؟! مگه نگفتی فکر نمیکنی شوخی کرده بود؟ الان چرا میگی زیاد جدی نگیر؟ بالاخره بگیرم یا نگیرم؟

من سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ب.ظ

حتمی فرق زیادی جدی گرفتن و جدی گرفتن رو می دونی.
اون هم شوخی نکرده- مثل همیشه تنبله
پس به هر حال با من نمی زنی این بلاگ رو
درسته؟

شما از کجا میدونید که ایشون چه جوریه؟ اگر بهش دسترسی دارید بگید بیاد پست رو ازتون تحویل بگیره که دارید خسته میشید.

نکته : مسئله هویت پنهان که دوباره مطرح نیست؟

. سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 ب.ظ http://30gari.blogsky.com

بنویس رفیق ٫ با اون یا بی اون!
مهم نوشتنِ

دارم مینویسم. البته شنیدنش از شما هم خیلی مزه داد.

من چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ق.ظ

اگه کسی مطالب تو رو دنبال کرده باشه درست حسابی
حتما اون رو هم می دونه چه جوریه جناب علیرضا
بهش دسترسی ندارم - خسته هم نیستم- مگه اینکه تو خسته باشی
تو سوال من رو باز هم جواب ندادی- حواست باشه

نکته: نه اون مسئله مطرح نیست الان - نترس

حواسم به بی دقتیهای شماست. قبلا جواب دادم.

من چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 ب.ظ

پس با من وبلاگ نمی زنی؟

هدف شما ازینکه هی این سوال رو تکرار میکنید چیه؟

من پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 ق.ظ

این که یه بار مردونه بگی نه یا آره

یک جوابی شبیه به این مضمون رو قبلا نگرفتید که اگر صبا باشی، آره، حتما! اگر نباشی، نه؟!
حالا شما یه بار بگو هدفت ازین سوال چیه؟ درخواست وبلاگ مشترک دارید یا انگیزه دیگه ای باعث شده؟! مردونه هم نگفتی اشکال نداره. من قبول میکنم.

من پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ق.ظ

درخواست وبلاگ مشترک دارم.

باور میکنم.
همین الان نصف راه رو رفتی ولی حیف که صبا نیستی.

من پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:36 ق.ظ

آره - ولی حیف نیست که اون نیستم
کسی دلش نمی خواد اون باشه

بیا پشت سر کسی بدگویی نکنیم.
شما مرا سالها دنبال میکردید چرا تا همین چند روز پیش کامنت نذاشته بودید. من شما رو میشناسم؟

من پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:38 ب.ظ

از وقتی که چرا بودی/حالات خلسه/ و تا همین الآن
پشت سرش غیبت نکردم / گفتم کسی نمی خواد جای اون باشه/ آخه کی می خواد اون باشه؟
دلیلی واسه کامنت گذاشتن نداشتم/ چون با تاخیر دنبالت می کردم
شاید من رو بشناسی/ چون مطمئنم که یه بار یه جا خوندی راجع بهم
ولی یادت هست یا نه رو نمی دونم
زیاد مهم نیست که کی هستم
باس دید میشه با تو رفیق شد یا نه
شاید بیشتر هم رو شناختیم
اگه هم که دوس نداری/ تو آزادی
به هر حال که من دنبال می کردم و می کنم مطالبت رو
حتی روزهایی که کسی واست کامنت نمی گذاشت و شاکی بودی می خوندمت

اینایی که گفتید خیلی خوبه! شاید یه روزی بقیه ش رو هم بهم گفتید. الان که ظاهرا دوست ندارید. اگه عجله کنم هم که مزه ش کم میشه. حالا باس دید!

من جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:53 ق.ظ

بدجنس
تو چرا خودت رو انقد زود لو می دی؟!!!

من دوست دارم شما یه کم رو راست باشید.

Saba جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:56 ب.ظ

ajab davay shode
agha in 2 ruz tatilat khaharam omad 3ta bachash ro gozasht ro dastam
hame refigham az kafam raftan

too ham ke mondi, mikhan rabetamon ro kharab konan

tof be in ruzegar

in" man" age dastesh be man berese tak tak mohamo mikane

mage man che Hiezome tary be shoma frokhtam


yeki nadide va nashnakhte injory az adam badesh biad
chi begam valaaa


سه تا؟! خیلی خوش میگذره که!
هیشکی بچه ش رو به من نمیسپاره.

من جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:12 ب.ظ

به علیرضا:
من روراستم/ ولی تو شکٌاکی
به صبا:
شما هیچ هیزم تری به من نفروختی/ اتفاقن اگه بحثای قبل رو خونده باشی که می دونم که نخوندی/ من اتفاقاْ ازت حمایت هم کرده بودم و گفته بودم که پیشنهاد بلاگ تازه از جانب شما شوخی نبوده بلکه جدی بوده
هیچ دعوایی هم نشده/ اون همیشه اهل کش دادن ماجرا بوده به شکل سریالی

از تحلیلهای شما استفاده کردم! اقلا این عائد من شد. جدا!
دیگر دوران کم آوردنهایم فرا رسیده.
کش دادن سریالی را هم بگذارید به حساب توجهات ناشیانه!
نمیدونم! میگید چی کار باید میکردم؟! الان باز هم دارم کشش میدم؟!

من جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:31 ب.ظ

راستی کسی هم از کسی بدش نمیاد

من شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:31 ق.ظ

عائد رو خوب اومدی ها!

چیز دیگه ای به ذهنتون نرسید؟

من شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ب.ظ

منظورت چیه؟
خب مشخصا کشش دادی دوباره
همین الان هم داری کش می دی

ماهیت مسئله کش دار است. شما را ناراحت و خسته که نمیکند کشدار شدنش؟
بعدش هم قرار شد شما ببینید که میشود با من رفیق شد یا نه! چرا حرفهای قبلی را فراموش میکنید؟
میخواهم کمی هم یاد بگیرم از شما که چی جوری میشه دید که با کسی میشه رفیق شد یا نه!
راهی که من بلدم اینطوریه که یکی کش میدهد و یکی کش میاید. خسته شده اید جایمان را عوض کنیم! فعلا انگار کنید که من سریشمم.

من یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:09 ق.ظ

من با خوندن نوشته هات باهات یه جانبه رفیق شدم
اصل تو رفاقت اینه که صادق باشی
موافقی؟
اگه پایه باشی کشش بدیم رفاقت رو
هر کی ام خسته شد جاهاشو عوض می کنه

موافقم. قدم بعدیمون چیه؟

من یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:16 ق.ظ

مکالمه زنده
یا
روایت
/
کاش اهل اعتماد باشی

امکانات مکالمه زنده برای من فراهم نیست و علاقه ای هم بهش نداشتم تا حالا. حتی یاهو مسنجر درست حسابی هم ندارم که بخوام چت کنم. حالا نمیدونم منظور شما دقیقا چه جورش بود؟
روایت هم دقیقا یعنی چی؟ یعنی یه چیزایی وا۳ هم تعریف کنیم؟

اهل اعتماد بودن هم خوب است ولی من محدودیتهایی هم دارم و البته به هر کس هم به اندازه خودش باید اعتماد کرد. اعتماد انواعی دارد.

من یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ب.ظ

میشه پس یه چیزایی واسه هم تعریف کرد
سوال من راجع به مورد اعتماد بودن تو بود که می گی مراتب داره
من که در درجه اول بنا رو می ذارم روی اعتماد 100%
هروقت به اعتمادم خدشه ای وارد شد می شه 0% و اون دوستی قطع می شه

حالا مال تو چجوریه

اینکه . و ۱ شد. اسما ۰ تا ۱۰۰ بود!
فکر نکنم به فلسفه بافی اینطوری نیازی باشد. به مرور زمان راه خودمون رو پیدا میکنیم.

من یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ب.ظ

آره خب
من صفر و یکی ام
امیدوارم پیداش کنیم

روایت اول رو کی بکنه؟

من دوشنبه 27 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ق.ظ

تو کوچیکتری
بفرما

موضوع مورد علاقه ت رو هم انتخاب میکردی.
دوست داری درباره ی چی روایت بشه، وگرنه اونی که به ذهن خودم میرسه رو همینجوریش هم دارم تو وبلاگ مینویسم.

Saba دوشنبه 27 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ق.ظ

bah bah

che dustay samaiy

che daste golay

kam monde hamdigari bokonin shoma 2ta


boro ba hamin aeshghe sineh chaket blog bezan too





صبا که فعلا بمونه، اما خیلی دوست دارم احساس دوست جدیدم رو بعد از خوندن این کامنت بدونم.

من دوشنبه 27 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 ب.ظ

به علیرضا:
یعنی دلت می خواد این جا روایت کنم من هم؟
اگه بشه جای دیگه، بیشتر ترجیح می دم
اگه موافقت کردی جای دیگه، اونجا بهت موضوع رو می گم

به صبا:
تنبلی خودت در زدن بلاگ جدید رو، گردن روابط هموسکشوال من و علیرضا ننداز!

به علیرضا (مجدٌداً):
این هم از احساس من بعد از خوندن اون کامنت که دیدی!

صبا هم حق داشت پیگیری کنه ولی با کامنت قبلیش از جفتمون اظهار بیزاری کرد و از حقش صرف نظر کرد. بریم یه جای دیگه.

ایمیل من رو که داری : alireza.sadeghiii@gmail.com

من دوشنبه 27 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ب.ظ

اتفاقاً من راجع به صبا اینجوری فک نمی کنم، انرژی زیادی گذاشته واسه این کامنتش، از من رو نمی دونم، ولی از تو که اظهار بیزاری نکرد
خیلی زود با ایمیلت تماس می گیرم، ممنون رفیق

در رابطه با اون روابطی که گفتی :

http://www.arashnaraghi.org/articles/Koranandminorities.htm

من سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:34 ب.ظ


حالا اگه بری، توی جی میل که هستی اگه ایمیل بزنم که؟

نه دیگه! نیستم! اگه جی میل باشم اینجا هم هستم.
یه چیز فوق العاده شگفت انگیز میخوای بگی که انقدر طولش میدی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد