.

.

جن گیری و قرآن نه ببخشید قرآن و جن گیری

چند سال پیش یک بار یکی از آشناهای بابام میشه گفت بهش... به هر حال اون اومده بود خونمون و بعد یه چیزهایی توضیح داد برام در مورد اینکه میشه... نمیدونم یه جور روش غیبی اطلاع از چیزها میشه بهش گفت... من که نفهمیدم درست و حسابی آخرش چی میگه. یه طوری هم وانمود میکرد که خصوصی داره میگه و کس دیگه ای رو به این آسونیها راه نمیدن و اینکه من استعداد اینجور چیزها رو دارم و من رو دعوت کرد برم به جلساتشون. من هم نرفتم.

تا چند وقت پیش که من رفتم یه جایی آزمون قرآن بدم. یعنی مجبورم کردند که برم و امتحان بدم. خلاصه رفتم یه جایی و در زدم و گفت بیا بشین. جلوش چند تا ازین کتابهای پنجاه شصت صفحه ای باز بود و داشت از توش حدیث پیدا میکرد و میخواست بده یکی تایپ و پرینتش کنه و بزنه روی تابلو اعلانات. کارش همین چیزها بود و اقلا ماهی یک یک و نیم هم حقوقشه. منم خیلی اعتماد به نفس داشتم چون توی کل فامیل ما اعم از پدری و مادری از پدربزرگها تا نوه ها و کوچیک و بزرگ و دختر و پسر، هیچ کس مثل من نمیتونه آزمون قرآن بده. آقای آزمون بگیر ازم پرسید که در چه سطحی هستی؟ منم گفتم فکر نکنم مشکلی داشته باشم. اونم گفت ان شاء الله. بعد یه سری توضیحات داد که یعنی من این کاری که الان دارم میکنم خیلی مهمه و یه وقت فکر نکنی من دارم پول مفت میگیرم.

حتما دارید الان فکر میکنید رابطه دو تا داستان دوست بابام و این آقاهه چیه! خوب اگر هنوز نفهمیدید منم نمیتونم کمکی بهتون بکنم. خودتون ربطش رو پیدا کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد